عزیزم چه قدر زود می گذره...یک سال پر از لحظه های قشنگ برای مامان و بابا رقم زدی و روزها و شب های ما رو با وجود نازنینت چراغونی کردی.چه قدر دلمون واسه روزهایی که انقدر کوچولو بودی و دیگه برنمی گردن،تنگ میشه.کاش می شد اون روزها و لحظه ها رو ابدی کرد و هر وقت دلتنگشون شد،مثل جواهراتی که تو صندوقچه جواهرات جا دارن،از گنجینه خاطره ها بیرون بیان و تکرار بشن...عزیزترین موجود دنیا!دوستت داریم...
تاریخ عکس: 04 فروردین 1391
تک گل باغچه زندگی ما...
کوروش جان تو روز سیزده بدر از درد دندون فقط گریه کرد و بعد از ظهر هم از خستگی تا شب خوابید.واسه همین سیزده بدرش رو با یک روز تاخیر تو روز چهاردهم گذروند.
تاریخ عکس: 14 فروردین 1392
تاریخ عکس: 14 فروردین 1392
رویای شیرین مامان و بابا
تو عکس سمت راست 4 ماه و 1 هفته ای و تو عکس سمت چپ 1 سال و 3 ماهه.الهی 120 ساله بشی کوروش جان...
کوروش جان کنار سفره هفت سین
با کلی زحمت این عکس رو گرفتیم.سیب رو پرت می کردی و سماق ها رو هم روی رومیزی خالی کردی.نزدیک بود آب تنگ ماهی رو هم روی زمین خالی کنی...ولی عیبی نداره.قشنگی هفت سین امسال،به ریخت و پاش های تو بود مامانی!
تاریخ عکس: 08 فروردین 1392
تاریخ عکس: 08 فروردین 1392
شیرین ترین موجود دنیایی...
اون ژست قشنگت مامان و بابا رو کشته پسر کوچولو...
تاریخ عکس: 01 فروردین 1392
تاریخ عکس: 01 فروردین 1392
قشنگ ترین شکوفه بهاری...
بهار با همه زیباییش اومد و وقتی تو رو دید،به خودش بالید که تو کوچولوی نازنین رو داره...
تاریخ عکس: 03 فروردین 1392
تاریخ عکس: 03 فروردین 1392
کوروش در اولین روز سال جدید
عزیزکم!بهترین عیدیه مامان و بابا،لبخند قشنگ توست.دوستت داریم...
تاریخ عکس: 01 فروردین 1392
تاریخ عکس: 01 فروردین 1392