کوروش

کوروش جان تا این لحظه 12 سال و 3 ماه و 27 روز سن دارد

دوران جنینی

عروسکم!این ها اولین عکس هایی هستن که ما از تو فرشته کوچولو دیدیم(8 خرداد 1390).چشم مامان و بابا رو روشن کردی عزیزکم...می دونی چند وقتته کوچولو؟7 هفته و 1 روز...پنجاه روزه که تو رو دارم یا بهتره بگم تو رو داریم.من و بابا...پنجاه روزه که مامان و بابا شدیم.خوش به حالمون...

Avazak.ir Line6 تصاویر جداکننده متن (1)

این سونوگرافی دومه(2 مرداد 1390).طبق محاسبات دکتر 15 هفته و 3 روزته فرشته درونم!

از دکتر می خواستم توی این همه سیاهی و سفیدی روی مانیتور بتونه یه تصویر گویاتر از تو رو بهم نشون بده.هر چند دکتر بهم نشون می داد و می گفت که این سرشه و اینم بدنش...اما من سر در نمی آوردم و برام واضح نبود تا این که برای اولین بار صدای قلبت رو شنیدم!!!نمی دونی شنیدن صدای قلبت چه قدر برام قشنگ و تکرار نشدنی بود.این بهترین صدایی بود که تو تمام عمرم مشتاقانه آرزو داشتم بشنوم.

کوچولوی من...صبر و طاقتم واسه اومدنت خیلی کم شده...کی میای؟

Avazak.ir Line6 تصاویر جداکننده متن (1)

الان 19 هفته و 1 روزه ای(30 مرداد 1390).داریم میریم سونوگرافی تا از جنسیتت باخبر بشیم.می دونم دختر و پسر فرقی نداره و سلامتی مهم ترین نعمته،اما از تو چه پنهون که...خیلی دلم می خواست پسر باشی.شاید واسه این که مامان برادر نداره و همیشه جای یه پسر تو خونه واسش خالی بوده.وقتی دکتر گفت که مبارکه...یه پسره...نمی دونی انگار دنیا رو بهم دادن!!!خدایا شکرت.همونی شد که دلم می خواست.یه پسر کاکل زری.عاشقتیم پسر کوچولوی مامان و بابا...

Avazak.ir Line6 تصاویر جداکننده متن (1)

شازده پسر!نمی دونی چه قدر از داشتن تو به خودمون می بالیم.مامان و بابا شدن هدیه ای که باید قدرش رو دونست.همش با بابا در مورد تو فکر می کنیم،در مورد تو حرف می زنیم.خلاصه شدی همه هستی و زندگی مامان و بابا...این عکس های سونوگرافی چهارمه(29 شهریور 1390).الان 21 هفته و 6 روزه که بخشی از وجود من شدی...چه قدر این اتفاق و این حس دلپذیره که وجودت میزبان یه فرشته کوچولو باشه...فرشته ای که نفسش بسته به نفس تو باشه.از بابا خواستم این بار سونوگرافی 4D انجام بدیم و شکل و شمایل مثل ماهت رو واضح تر ببینیم.توی این سونو گرافی دکتر وزنت رو هم اندازه گرفت.می دونی چه قدر بود؟508گرم!!!یعنی از 18 کیلو اضافه وزن مامان،شما یک کیلو هم نبودی...آخه چرا؟پس این همه اضافه وزن واسه چیه؟؟؟دکتر گفت جای نگرانی نیست و ایشالا تو ماه آخر وزن می گیری...خدا کنه که این طور باشه...

راستی...اینم از عکس های خوشگلت وقتی تو شکم مامان بودی...

دست های خوشگل و کوچولوت رو روی صورت ماهت گذاشتی که چی؟مامان و بابا واسه این سونوگرافی کلی وقت گذاشتن و تو صف انتظار بودن.حالا به فدای یک تار موت هزینه اش!!!عزیز دلم فقط یه خورده همکاری کن دلمون خوش باشه که پسرمون رو قبل از تولد زیارت کردیم...

اینم نمایی از پشت کوروش جون...

Avazak.ir Line6 تصاویر جداکننده متن (1)

35 هفته و 1 روزته...می دونی یعنی چی؟یعنی تا 3 الی 4 هفته دیگه متولد میشی...وای باورمون نمی شه.داریم به اومدنت نزدیک میشیم.این آخرین سونوگرافیه که باید قبل از تولد انجام می شد(22 آذر 1390).دل تو دلمون نیست.برای دیدن و در آغوش گرفتنت ثانیه شماری می کنیم عزیز دل مامان و بابا...