تولدت مبارک...
عروسک مامان
از اونجایی که قرار شد تولدت رو با تولد زینب دختر عمه مهربونت با هم جشن بگیریم، جشن تولد به آخر هفته موکول شد؛ واسه همین هم یه جشن خودمونی تو شهربازی واست ترتیب دادیم و خیلی بهت خوش گذشت، البته بماند که تو این چند روز سخت مریض بودی و همین خنده ها و همون لحظه های شادی که تونستیم واست بسازیم، واسه من و بابا غنیمتی بود...
تولدت مبارک ای تمام هستی مامان و بابا...
تاریخ عکس: 07 دی 1393
یک روز قبل از تولد...
سومین سالگرد تولد قشنگت هم از راه رسید.برات بهترین ها رو آرزو می کنیم رویای شیرین مامان و بابا...
دوستت داریم...
تاریخ عکس: 06 دی 1393
یلدا مبارک...
ما هر سال شب یلدا و تولد زری خاله رو با هم جشن می گیریم و اینجا کوروش داره به خدمت کیک خاله زریش می رسه
تاریخ عکس: 30 آذر 1393
اولین کاردستی مامان برای کوروش
به مناسبت شب یلدا، مهد کوروش از همه مامانا خواست یه انار رو تزئین کنند و به مهد بیارن.
این انار رو به تو عزیزدلم کوروش تقدیم می کنم و میگم: یلدات مبارک...
تاریخ عکس: 29 آذر 1393
تجربه پاییزی دیگر...
کوروش عزیزم...
برگ های رنگ رنگ پاییزی همگی نزول اجلال کرده اند و قدم به زمین گذاشته اند...
انگار کم کمک پاییز می خواهد برود
و این یعنی
به آمدن تو نزدیک می شویم...
تاریخ عکس: 14 آذر 1393
ماجراهای کوروش و کالسکش به روایت تصویر...
کالسکه یه زمانی اسباب راحتی ما بود، حالا میگه بذار من هلش بدم...
هیچی دیگه، حالا موقع برگشتن هم خودش بغلمونه هم کالسکش رو دستمون...