روز تولد تو قشنگ ترین روز سال بود.اون روز هفتمین روز از اولین ماه زمستون قشنگی بود که واسه ما دیگه بهار شده بود.دل تو دلمون نبود.وقتی به دنیا اومدی،انگار همه دنیا مال ما شده بود.واقعا چه دارایی بزرگتر از وجود نازنین و دوست داشتنی تو بود عزیزکم؟با اومدن تو همه چیز یه رنگ و بوی دیگه گرفت.حالا دیگه مامان و بابا شده بودیم.هم نقش جدیدی پیدا کرده بودیم،هم مسئولیت بزرگی رو احساس می کردیم.
هر زن وشوهری قبل از بچه دار شدن بارها رویای پدر و مادر شدن رو دیده اند و تو فکر و خیالاتشون،هزار تا نقشه رنگ و وارنگ واسه بچه شون کشیده اند.من و بابا هم مثل همه مامان و باباهای دنیا با تولد تو دیگه باید به فکر عملی کردن رویاهایی باشیم که در مورد تو عروسک نازنین تو ذهنمون بارها تصوز کردیم.اگه بدونی چه فکرها تو سرمون داریم!!!و چه قدر با همین فکر و خیال ها خوشیم...کوروش،فرشته قدم گذاشته به زمین!همه امید و آرزوی مامان و بابایی...
کوروش کوچولو ساعت هشت و ده دقیقه صبح روز چهارشنبه هفتم دی ماه یکهزار و سیصد و نود خورشیدی در بیمارستان پاسارگاد تهران چشمای نازش رو به این دنیا باز کرد.وزنش دو کیلو و ششصد و بیست گرم و قدش چهل و نه سانتی متر بود. عزیز دل مامان و بابا توسط دکتر حسین آرمان به دنیا اومد.
